خانم ولوری آدامز چه زمانی به ایران آمدید ؟

من کمی قبل از انقلاب ,  به ایران آمدم . حدود 37 سال پیش .

ذهنیت شما از ایران چه بود ؟

فقط در مدرسه راجع به ایران خوانده بودم .فرش و آثار دستی پرشیا .

بعد از دیدن , فکری که راجع به ایران داشتم  خیلی فرق کرد .

شما از جنگ هم یادتان هست؟

بله  همسرم من ایرانی است . خواهرم و مادرم بارها گفتند بیا اینجا اما من سه تا فرزند داشتم و گفتم نه , نمی توانم بیایم .

من اولین بار برف را در ایران دیدم . یادم هست زمانی که برف دیدم خیلی ذوق زده شدم و جیغ کشیدم .ما فقط یک فصل داریم و چهار فصل را در ایران  تجربه کردم و سرما برایم خیلی سخت بود .

خانم ولوری کجا های ایران رفتید ؟

مشهد , شمال و قم

اولین زیارت امام رضا (ع) خاطرتان هست ؟

 بله خیلی وقت پیش بود حدود سی سال ! قبلا مسجد دیده بودم اما آنجا چیز دیگری بود , خیلی فرق می کرد و جذابیّت زیادی داشت .

جوان  دنبال حقیقت است تا آرام بگیرد .

خانم ولوری آدامز از زندگی در ایران راضی هستید ؟

بله . خیلی . دوستان زیادی دارم . من فرهنگ سریلانکا را اصلاً در خانواده ام نیاوردم مثلاً غذا هایمان همه ایرانی است البته گاهی غذا را تند می کنم . بچه ها ماکارونی من را به خاطر سُس تندش خیلی دوست دارند .

بعد از 37 سال یک خانم ایرانی شدید یا هنوز سریلانکایی هستید ؟

هر کسی رگ و ریشه اش باقی است اما خیلی سعی کردم همه چیز را از ایرانی ها یاد بگیرم از غذا گرفته تا فرهنگ . قرمه سبزی , فسنجون و قیمه بلدم .

خانم آدامز دوست ایرانی دارید ؟

بلی زیاد , ایرانی ها خیلی با محبت اند . اگر بخواهم بگویم چرا اینجا مانده ام , فقط به خاطر محبت مردم بود .

فرزندانتان ازدواج کردند ؟

بله . سه تا . دو تا پسر و یک دوختر ازدواج کردند اما پسر آخرم دانشگاه می رود . دو تا نیز نوده دارم . امیر علی و عرشیا . خیلی دوست داشتنی هستند از پسرم بیشتر دوستشان دارم .

 

 

 
yahoo reddit facebook twitter technorati stumbleupon delicious digg
 
 

پیام های سیستم

پیام های سیستم

 
 

ارسال ایمیل

پیام های سیستم

پیام های سیستم

پاسخ به نظرات

پیام های سیستم

پیام های سیستم